شعر ببار ای ابر بارونی – حسین اهوارکی

بِبار ای ابرِ بارونی
دلم لک داره این روزا
بِبار شاید که آروم بشن این غم ها
تو که دردم رو میدونی
تو که قصه ام رو میدونی
بِبار امشب برای من
تو که عشقم رو میدونی
میون شب گردی هایم بازم
تورو کم دارم ای بانو
نمیدونم که امشب هم
کناره کی خاطره سازی
کنار من که می ایستاد
میگفت بارون رو دوس داره
شاید امشب اونم داره
همین چیزارو میخونه
نمیدونم ،نمیدونم
شاید قلبم ترک خورده
شاید یادم کرده این روزا
شاید دستامو کم داره
بِبار ای ابرِ بارونی
یه دنیا دردو غم دارم
نمیدونم ، نمیدونم
شاید حسی رو کم دارم

حسین اهوارکی

Loading

4.9/5 - (30 امتیاز)

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه