شعر اسرار حقیقت – حسن مصطفایی دهنوی

« اسرار حقیقت »
ای بی خبر ، از عالم اسرار حقیقت
در دام فنـا2 رفتی و در بحر3 طبیعت
ای گمشده در بحر فنا ، ره زِ که پُرسی
بیچاره بجو ره ، تو زِ اسرار حقیقت
این ره که تو رفتی به سلامت گذرش نیست
این راه فنـا باشد و گرداب طبیعت
از گفته ی صاحب نظران ،بهره بری کن
تا بهره بر آیی ، تو ز گفتار حقیقت
آخر من دل خسته همین ، ره به تو گفتم
در مُلک فنا نیست ، رهی غیر حقیقت
این گفتنش از من و شنیدن بُوَد از تو
بر راستی آمد در و دیوار حقیقت
این نکته به تحقیق حقیقت بشناسید
بستن به طبیعت ، سر اسرار حقیقت
دامان من از نکته ی تحقیق بر آمد
تا آنکه توان سر دهد ، اسرار حقیقت
ای با خبر از نکته ی تحقیق کجایی
امداد من آیی ، تو به اسرار حقیقت
در دایره توحید رهی هست و مقیم است
این ره بتوان یافت ، ز افکار شریعت
توحید که دانستن احکام الهی است
این نکته بجویی تو ز کردار حقیقت
در راه طبیعت به سعادت نگرایی
دور است زِ اسلام ، ره و رسم طبیعت
بیرون بِبَر از قعر4 طبیعت سر خود را
تا پا بنهـی بر در دربار حقیقت
از خودسری و ها و هوسها به حذر5 باش
تا بر کنی از دل، تَه6 افکار خودیت
در بحر طبیعت ، شده ای گُم و نـترسی
این گم شدنت ، می شود انکار حقیقت
در مُلک طبیعت ، اثر از حق نشناسی
اینجاس که رفتی ، تو به دیدار طبیعت
در دایره ی حکمت حق، هرچه بگردیم
حکمت نـتواند کند انکار حقیقت
واضحتر از این دایره،در ملک جهان نیست
تا واضح و روشن کند ، اسرار حقیقت
آخر بشر این نکته ی فهمیده نگهدار
هر نکته ی فهمیده شد اسرار حقیقت
اسرار حقیقت ، حسن اینجا تو بیان کن
تا خلق کنند ، جنبش بیدار حقیقت
***
2- نابودی 3- دریا 4- ته – بُن 5- پرهیز – اجتناب 6- پایین – پایان
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه