« باده ی حق »
آنکس که جام باده ی حقش به کام شد
میثم1 بُد آن ،بگفت و زبانش لجام2 شد
ناصح کلام حق و حقیقت مَبـر زِ یاد
میثم چو حق بگفت: فدای کلام شد
حرف حق است و معنویت در طریق حق
آن گفتنـش زِ ماست ، به ما ضد کام شد
حرف حقس که منحصر ازشخص و فرد نیست
بر عهده ی تمام بشـر، خاص و عام شد
نام خدا و حرف حقس هر کسی که گفت:
از اسرار اوست ، نام خودش با دوام شد
در غیر این طریقه هرآنکس به زندگیش
طرزی دیگر گرفت نپخت است و خام شد
میثم همان که حامی حق بود با علی(ع)
از پختگیـش حامی خیرالانام3 شد
دنیای دون به آدم خاکی وفا نـکرد
گر عمر آدمی به همین ره تمام شد
حقست وحق شناسی وحقگوی وحق رَوَی
با این طریقه هرکه بشد خوش مرام شد
ناصح اگر به منبـر پیغمبر(ص) آمدی
صحبت زِ حق بگو ،که ناحق حرام شد
جام جمس که مطلب حق می کنند از آن
مطلب چو بر حقس، فزونتـر زِ جام شد
هر ناحقی به روی زمین بوده است و هست
ثابت قدم به پیروی از حق کدام شد
حق را وسیله سازی ، افعال زشت خود
این ناحقس که در رهِ حق رو، چو دام شد
حق را وسیله ای کنی و ره عوض کنی
حق را علی(ع) بگفت: که اول امام شد
هرکس به راه حق و حقیقت ، شهید شد
در نزد اهل حق و بـرِ حق با مقام شد
حقگویی است سعادت ملت ، حسن بگو
نـتوان دیگر بگفت :گر عمرت تمام شد
٭٭٭
1- میثم تمار 2- لگام – دهنه 3- لقب رسول خدا(ص)
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه