« بازار دیگر »
چون گذشتیم و بـرفتیم به بازار دیگر
آمدن باز در اینجا ، نـتوان بار دیگر
کام ما را نـدهد ، دلبر۷ ایّام جهان
تا نـبندیم نظر در پی دلدار۸ دیگر
هوس مردم دنیا نـگذارد که کسی
رأی عقلـش بـنهد در ره گفتار دیگر
چون در آنجا به حساب خودمان باز رسیم
جـز پشیمانی و حسرت نَـبُود کار دیگر
آنکه بنیاد بـر این دوره نهاده زِ ازل
با رضای خودش او می بردش بار دیگر
من و تو آب روانیم،در این جوی به مَثَل
غیر سِـیری۹ که کنیم،ما نتوان کار دیگر
ای حسن،پند خودت بشنو و هشدار که باز
خواب غفلت ندهی،راه به خود بار دیگر
٭٭٭
۷- محبوب ۸- معشوق ۹- حرکتی
120 بازدید