شعر بیادت ای پدر – علی ناصری (عین)

به رسم بهاربارانی ام
به رسم رگباری روزها
به خلوت خیال
سرم به پنجره تنهایی
درقطره های بارانی دل
می بینم ماه
می بینم عشق
می بینم
سرریز دردهادرتَرک های حادثه

به شانه ی زخمی روزهای رفته ا
آه ام ریش های درون
به ضرب آهنگ خورشید وماه
در آغوش خیال
به سرریز حادثه
آری،به قطره های باران به لمس دقایق عشق می ورزم
وبه هُرمِ نفس
به شیشه ی مات خاطره
به نقش های تو
نقدهای زیبا
خنده های عمیق
دست های درهم
به اشاره روزهادرموج شکوفایی به آخرین حقایق عشق می وزرم
به لمس روزهای وحشی گذرا
من به سایه های ابری خیال در زوایای عاشقی
آهنگ صدایت
مُهری به دردهایم
ومن بارانی یادهای ات را تا ابد دوست دارم
ای پدر

Loading

امتیاز بدهید

نظر

افزودن دیدگاه