شعر دل عاشق کجا می گردد و معشوق کجا – ژیلا شجاعی (یلدا)

تنگ بلورین هست ماهی را خاطرخواه
نمی داند مانده ماهی در حسرت دریا
قناری کنج قفس در رویای بوستان
نمی داند آوازش را قفس هست خاطرخواه
گل سرخ خواب باغچه را می بیند هر دم
نمی داند گلدان هست عطر تنش را خاطرخواه
از دست سیاهی فراری است مهتاب
نمی داند شب سیاه هست نورش را خاطرخواه
دختری مانده چشم به راه دیدار غریبه ا ی
نمی داند نگاهش را آشنایی هست خاطرخواه
دل عاشق کجا می گردد و معشوق کجا
با نیم نگاهی می شود عاشق خاطرخواه

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه