شعر عارف چشمان بابا مادرست – نجیبه محمدی

مادر ای قدیسه ی شبهای مهتاب
ای نسیم عاطفه در سکوت سبز محراب
بارش بی سود باران رنجهایت را نشست
شانه هایت در مسیر بادها فرسوده شد
رد پای عشق تو جاوید ماند
دستهایت پر ثمر باد!
آهوی دشت زمان
ما نیایش می کنیم از دور چشمان تو را
هر رکوع و سجده ات شد تماشاگاه ما
سنگ فرش خانه ی ما راوی رنج پدر
می کنم سر مشق دل هر شب
من اندوه پدر
چشمهایم آنچنان شیدای رخسارش شدست
بادهای خسنه اما بی خبر
از مناجات پدر عالم شدم
عاشق یا رب ،رب بابا شدم
پشت هر یا ربنایی نام ماست
می کند بر ما دعا گویی پدر
در صدایت مهر جولان می کند
انگار ؛در سیمای سخت روزگار
تا ابد همرنگ بارانی پدر
من نگین قلب بابایم
ولی!
عارف چشمان بابا مادرست.
نجیبه محمدی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه