« پیاله »
گویند کتاب فضل وِرا1 یک پیاله اس
کآن یک پیاله شربت آن، صد پیاله اس
فصل بهار و هر چه گُل و لاله می بُوَد
آب بقای آن همه ، از آن پیاله اس
هر سبزه در بهار که روید ، نشانه اس
آب بقاش ، از یَم2 آن یک پیاله اس
اول بشر که از نم آن یَم بقاء چشید
تا عاقبت بقای بشر ، زآن پیاله اس
ای نوجوان ،تو آب بقاء را چشیده ای
آب بقای هر بشری ، در حواله اس
آب بقای هر بشری، سهم و قسمتس
سهمش جدا جدا،به یکی زآن پیاله اس
ای نور چشم من،خبر از آن بقاء بپُرس
بر عاقبت ، نشانه به غایت3 پیاله اس
دنباله ای زِ عاقبت آن بقاء بـبین
ره می رود بشر ، به هزاران ساله اس
خاک زمین ،زِ جسم بشرها مکملس
صد سال زیر خاک وهمان سی ساله اس
خاک زمین که سبز بروید زِ جسمشان
این سبزه ها،نشانه از آن سرو و لاله اس
اندیشه کن بشر، تو از اول به عاقبت
راه و روال تو،به همین یک مناله اس4
این راه و این طریق ،بشر بایدت رَوی
اما فغانـش، تو را به هوای نواله اس5
مُلک خدای هر دو جهان را چو بنگریم
بر نام یک خداس ، به مَثل قباله اس
راه می رود بشر به بقاء و به عاقبت
راه و روال هر بشر از این رواله اس6
سر سبز تر زِ سبزی دنیا،حسن چه است
حُسن سخن،که سبزتر از سبز و لاله اس
٭٭٭
1- او را 2- دریا 3- پایان – مقصود 4- طریقه – طور – ثروت 5- لقمه- نعمت 6- ترتیب –روش
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه