شعر چراغ روشنی – حسن مصطفایی دهنوی

« چراغ روشنی »
یک نکته روشن است،به چشمم برابر است
کآن نکته روشن است، زِ خلاق داور است
دیدم چراغ روشنی ، ای یاوران به روز
کآن چلچراغ روز ،چو خورشید ظاهر است
این صحبتـی که من بـنمودم بُوَد عجیب
هر کس به فکر این نـبود ، دیر باور است
یارب تو شاهدی که من این نکته دیده ام
گویم چراغ عقلـس، بر من که باور است
عقل سلیم این بشـرس ، روشنـس به روز
در روز و شب چراغس و روشن مظاهر است
عقلـس در این سرم که مرا رهبری کند
در روز و شب به من ، زِ خدایم پیمبر است
پیغمبـران دوره ی بگذشتـه گفته انـد
عقل سلیم این بشرس ، چون پیمبر است
پیغمبـر بـرون سـرم بود و گفت و رفت
پیغمبر درون من امـروز در سـر است
فریاد از این بشـر ، اگر از عقل دور شد
در راه دین و مذهب حقس، که بهتر است
تاریخ دوره های قدیمـی که خوانـده ایم
روشنگرس که دوره ی عقل است،رهبر است
تشخیص عقل و جهل،حسن از چه می دهی
از اینکه جهل گمـره و عقل رهبـر است
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه