شعر یادم از ترانه افتاده – علی ناصری

باکاروان نورم
شب وحشت ستاره افتاده
درمانده ی دردم
شب هجران ترانه افتاده
در دشت شقایق وحشی
در بند آب و گِل
اشکی بی بهانه افتاده
در معبر امیدبه صبح پروازم
به خاکم،شهابی شبانه افتاده
باهمه دردم ،انحنای یادم
بی کرانه افتاده
وامانده ام اسیرروزهای خود
به کوله بار دردم ،آشیانه افتاده
به عزم بسته ی عشقم
به گنبد کبود
به دفتر یادم
شعری عاشقانه افتاده

Loading

امتیاز بدهید

نظر

افزودن دیدگاه