.
یـلـدا :
باز یلدا می رسد ای عشق دردانه کجایی
من انار قلب خود را کرده ام دانه کجایی
..
باز تصویر نگاهت نقش بسته در خیالم
مست چشمان تو هستم با دو پیمانه کجایی
..
می رسد یلدا و من در موج گیسوی تو غرقم
گشته ام مجنون ترین مجنون دیوانه کجایی
..
خانه ام بی نور بی تو ، قلبِ من مهجور بی تو
چشم تو شعرِ مسلّم ، مِی میخانه کجایی

مجـنـون :
..
آمدم زیبا نگارم شامِ یلدا در کنارت
گرچه دورم از بَرِتو گرم و شیرین روزگارت
..
مست چشمان تو بودن بِه زِ هر جام شرابی
ازعسل شیرین ترینم قلب من شد بی قرارت
..
نورِ این خانه توئی تو ، عشقِ جانانه توئی
من زمستانی ترینم ، در نگاهِ چون بهارت
..
من شدم پروانه ی تو ،عاقبت دیوانه ی تو
قلبِ این لیلاترین هم نازنینا گشته یارت
..
گرچه یلدا دورم از تو با زبانِ شعر گویم
ای فدای چشمِ مستت تا ابد هستم کنارت
..
..
فرزاد صفانژاد
….

Loading

امتیاز بدهید

نظر

  • هنوز نظری ندارید.
  • افزودن دیدگاه