شاید شاعر باشم شاعری گمشده در خیابان شلوغ چشمانت در پسکوچه های دروغین حرف هایت اما بی…
تو ندیدی سرخیِ چشم ترم را چیدی آخر بی سبب بال و پرم را نیستی، در سر هوایت دارم هر شب…
« مسأله » هركه نابودي خود ديد، در اين راه تو بود هستي اش را به تو بسپرد و به درگاه تو…
« شب خيزي » دلا در راه شب خيزي ،به سوي حق تكامل كن اگر محنت برت آرَد ،تو آن محنت1 تحمل…
« عشق ازل » مبناي عشق ، مبداء جسـم بشـر بُوَد عشق است ،نيرويش به سرم غوطه ور بُوَد عشق…
مجموعه اشعار هاشور در هاشور ٠۳ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) (۱) زمین را به خیال…
✓ مجموعه اشعار هاشور در هاشور ۰۲ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) – دهان: دهانم را…
هاشور در هاشور 01 میمیرند در من تمام بولهوسیهای جهان من راهبهٔ راه توام راهی معبد…
زیباییات دردناک است، زخمی بر دل دارند — مردهایی که تو را دیدهاند! … از…
چشمهایت؛ عاشق میکنند، — هر کسی را، ♥ من به کنار! گنجشکهای شهر، — همه!!!…
« رحمت پروردگار » سوي خدا دو دست ، دعا دار كن اظهار دوستي ، بـر آن كردگار كن دوران عمر…
« همراه » در مكان زندگي ، نشناختـي يارت كه بود همچنان طفلي و نـشناسي پرستارت كه بود آن…
« دو روز عمر » ما غافل از وظيفه ي انسان نمي شويم در مُلك حق ، به همره شيطان نمي شويم…
« دست دل » اين دل هميشه پيروي از آرزو كند در راه آرزوي خويش جستجو كند اين دل هزار…
« طريق دانش » طريق دانش اي بشر ، براي ما كه باز شد بـبين كه امر و نهي حق، نزول در…
« پند نيكان » هر که از کار فرو بسته، گِره وا می کرد دیگران را به حقیقت ،که چه بینا می…
« زُلف يار » ظلم ُزلف1 يار ما را ، هيچ زنجيري نكرد هر چه ناليدم بَـرش، بر آنكه تأثيري…
وَ چالهای خواهم کند، تا،،، دفترِ شعرهایم را، زنده به گور کنم… ♡ شعری که نتواند…
نگاه خیره ی من ،،، با چشمانی بیگانه از خودم؛ ماتِ نگاهِ سردت بود… دردانگیز بود…
« شب قدر » شب قدري خداي ما ،كه از خود كرد ايجادش زِ فيض و رحمتش بر ما ،خدا بنهاد…
شب نوزدهم رمضان وداع ام کلثوم س با پدر ــــــــــــــــــــــــــــــــ . شب تا سحر…
▪︎خەیاڵ: خەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم، باران هەتا شەو…
داوی زوڵفت بە داوی زوڵف و شمشێری ئەبرووت گرفتارە دڵی سەد عاشقی دڵجووت نیگاھی چاوی شینی…
« كار خير » خدايا ، گر زِ اول كافر هستم مسلمانـي تو ، نامـد1 به دستم صراط مستقيمـت در…
« رهبر آدم » دانشسراي اين جهان ، در دانشش بازيگرست دانش نشايد جُست ازآن،اين يك خر بي…
” ترانه ی مادری “ دست نوازش تورو به کل دنیا نمیدم بانغمه ی لالاییت صدای…
✓ محدودهای به وسعت دنیا! جغرافیای من –چشمان توست؛ سرچشمهی کرانهیی گمنامِ…
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 32 « دل آدم » طراز حكم حق ، از آن اول همين رنگ است…
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی « دانش آموز » خداوندا ، تويي با دانش آموز تو را دانش…
– مجنون بیلیلا: از گورستان قلب من که می گذری کمی آرام، گام بردار سالهاست آنجا…
« پرده ي حكمت » چنين گفت : پيغمبر(ص) با شعور بـجو دانش از مهد1 تا به گور پيمبر(ص)همين…
ُ رعدوبرق انگاری صدای خوف و رَجاست ُ نترسیدن برای ھمچون ما کفر و جفاست َ سرزمین دل ما،…
« پند خدا » اي بشر خيره سر ، مي برنت در سفر از وطن اي خيره سر، توشه بِـبر در سفر آن…
« طوطي عشق » طوطي عشق مرا ، عشق گُل آمد به نظر تا كه از طوطي عشقت،نظر ابراز1 كنيم رو…
« خرده نان » از بس كه ضربه خوردم از بهر خرده نان ترسم ديگر كه آبي و نان، در دهن كنم صد…
« چرخ كهن » یارب بـخواه چرخ کهن ، واژگون شود تا آدمـی زِ جور و جفایـش برون شود این…
« ره خطر » رسم است راه خود رَوی و کینه در بشر در راه کینه می رود ، اما ره خطر غافل…
« مرغ غيب » در اعلا ملك حق، تا مي توان رفت چرا در خاك اين دنيا بمانيـم مگر اين روح ما…
پوچی مطلق : وقتی که نیستی یک چیز دنیا کم است… مثلِ یک خنده، یک بهار یا؛ —…
« الطاف حق » گفتن هـزار نكته ، زِ يزدان همين بُوَد روز قيامتـش ،به يقيناً يقين بُوَد…
« طالع 1 » بد بخت تريـن مردم ، منـم امروز هر كار كه كردم نشدم فاتح2و فيروز اطراف من…
« مرز قناعت » از مرز قناعت نگذشتم كه من از خود آلايـش1 دنيـا و تجمّـل2 نـپرستم ميلم…
✓ زخمیِ اسارات: …باید از تو نوشت. وقتی،،، بهار از تو شروع میشود. و اردیبهشت،…
فراق برادر دون ده رن قانه گوزوم نن ، بو آخان یاشیم اولوب قلبیم اود دوتی یانور ، گول…
« راه توحيد » گفتگويي زِ خدا باشد و توحيد بشر آن كه بود است همين گفته ي ثابت نشنيد راه…
ای آنکه هر شب درغمت ناکوک شد احوال دل جانم چو بم صد پاره شد کردم رها امیال دل جنگی به…
شمع جانم، درنبودت بی قرارم ،جانِ دختر ازغمت گشتم چومجنون، اعتبارم ،جانِ دختر شکوه کردم…
شایسته است ستاره ها را جای آفتاب بنشانیم وقتی که آفتاب عاطفه ها را به آتش کشید و بر…