. شاید یه روزی سهم هم باشیم با هم شدن رویای دوری نیست ، من صادقانه عاشقت هستم ، درمانِ…
. خونِ تو پاشیده در آئینه فانوسِ عمرت رو به خاموشی ست این لحظه ی منفورِ نفرینی ،…
. تو ایرانی که با خود چَشمی ازجنسِ خزر داری به چشمانِ که جز ‘سگ هرزه های…
پاشیده خونِ من در آئینه فانوسِ عمرم رو به خاموشی ست این لحظه ی منفورِ نفرینی ، پایانِ…
. من از دست خودم خستم از این دنیای تکراری از این احساسِ سردرگم شب و روزای اجباری .…
. . باز امشب دفترِ من گیج بازی کرده است آمده با چشمهایت جمله سازی کرده است .. رنگ…
. در من زنی همیشه جیغ میکشد روی رگِ دستِ خودش تیغ میکشد . میخواهد خودش را خلاص کند از…
. جز یادِ تو اینجا غزلی در بَرِ من نیست جز پَرت و پَلا هیچ دراین دفترِ من نیست . یک…
عمری در آغوشت گرفتار گنــــــــــاهم پوزش که هم شرمنده ام هم روسیاهم طی می کنم…
وقتی شقایق را گلی خوشنام دیدم خود را میان حلقه ای از دام دیدم . آیینه از چشمان من…
. بعد از آن فاجعه از عشق تو دوری کردم با غم بیکسی ام بی تو صبوری کردم … رفتم…
. آجیلِ تلخ و زهرِ تنهایی چشمِ سیاه و خسته و غمگین یلدا همین کِز کردنِ باباست وقتی…
. زمستون میرسه از راه تنم درگیره پاییزه همش حس میکنم هستی وجودم هُری میریزه .. شب یلدا…
. یـلـدا : باز یلدا می رسد ای عشق دردانه کجایی من انار قلب خود را کرده ام دانه کجایی…
بگذار با چشمانِ تو رؤیـایِ من زیبـا شود دنیـا به تعـبـیری دِگر در خاطـرم معنـا شود ..…
قاصدک ، گفته ای اینبار ، عزیزش هستم ! همه یِ زندگیش نه ! همه چیزش هستم ! .. قاصدک…
عابدِ مَعبـدِ پُر حادثـهای تاریکم من خداوندِ نفسهایِ پُر از تشویشم در پَرستش همه جا…
بیا تا که اشکام کمی کم بشه بیا تا که دَستات یه مَرهَم بشه دارم بی تو می میرم از بی کسی…
گیر کرده توی دستانت پریشان حالی ام خاطراتت را نگیر از دست های خالی ام .. حسرتِ پرواز…
الفبایم تویی بی تو الفبا را نمیفهمم معلم بی تو حتی واژه یِ ” آ ” را…
دیشب هجومِ گریه ها روی سرم ریخت یک لشگر ِغم بی تو توی بسترم ریخت .. ” خلوت شدم…
گفتی از عشقِ تو درگیرم دروغی بود و بس جز تو دستی را نمیگیرم دروغی بود و بس .. کاشتی…
.. خنده های من شبیه قهوه های تلخ کافه ست خیلی وقته بودنِ من توی زندگیت اضافه ست ..…
خسته ام خسته از این زندگی تکراری خسته ام خسته تر از آنچه تو میپِنداری .. روزهایم همه…
تو در باورم عشقِ آخر شدی همان لیلیِ پاکِ در قصه ها نشستی به تفسیرِ آغوشِ من رَکب خورده…
سرتاسرِ این زندگی تمرینِ مُردن بود مردی که مرگِ خویش راجدی نمیگیرد بین غزل در واژه های…
بیا و مأمن اَمنی برای ماندن باش که راه های جهان را کنار بگذارم که یک شب از همه جاده…
بـرخـیز از خوابِ زمـستانـیت ای پـایـیـز خورشید در عصرِ غم انگیزت طـلوع کرده مـُرداد در…
سَر میگذارم رویِ نَعشِ خاطره هایم آرام گریه می کنم بر مرگِ رویایم پایان رسیده قصه ام…
ایـن شهرِ خالی از وجـودِ او شهری غریب و ساکت و تنهاست آخـَر چـه اَرزد شـهـرِ بی مـعشوق…
تو در باورم عشقِ آخر شدی همان لیلیِ پاکِ در قصه ها نشستی به تفسیرِ آغوشِ من رَکب خورده…
من مبتلایِ عشقِ تو ، تو مُبتلای دیگری در گوشِ من صدای تو ، در تو صدای دیگری .. لحظه به…