ای نطفه ی آزادی آخر به چه تن دادی گقتی که شبی شاید بیرون شدی از یادی من محو و تو…
نفسهایم کهنه شراب رویای توست و کلبه ی چشمانت خانه ی خیال من است نگارش صدایت پیامبر…
واگویه مکن ای دل این درد غم آگین را پرخاش مکن بر من این غصه ی سنگین را از خود که گذشتم…