دسته: شعرا

مهر 23
شعر پنداشتی – حامد نوروزی

روزی که فرشته ی نور مرا می برد به گور پنداشتی که یاد دلنواز تو از من جدا شود به زور و آرزویم شود کور… حامد نوروزی

مهر 23
شعر مسیحای زمان – حامد نوروزی

با تو گویم ای مسیحای زمان درد ها بسیار اما شد نهان با تو گویم وارث آل نبی بعد قتلش ای تسلای دل ما عاشقان وعده کردی یک شبی در جمکران مرهم زخمها شوی ای مهدی صاحب زمان گفت روح الله ، ظهورت نیمه ی خردادماه وه چه خوش باشد اگرچهره ات گردد عیان نیمه […]

مهر 23
شعر اشک شوق – حامد نوروزی

چه سخت است یک قدم حرکت در این دنیای بی برکت تو را با جان صدا کردم تماشای نگات کردم هنوزم رد پایت را درون قلب و جان دارم هنوز هم سیل اشکهایم به روی شانه هات دارم بمان ای خوشتر از باران هنوز هم اشک شوق دارم حامد نوروزی

مهر 23
شعر بی من – حامد نوروزی

بی من چگونه تو رفتی؟ چرا تو اینگونه رفتی؟ مگر دوستم نداشتی مگر دوستت نداشتم تو که اشک های شوق مرا آفریدی چرا اینگونه بی خبر تو رفتی؟ تو که باغ خنده برایم خریدی چرا ناگهان از کنارم تو رفتی؟ بیا ای رفیق مهر و نامهربانم بگو تو دلیلی، چرا اینگونه رفتی؟ حامد نوروزی

مهر 23
شعر غزل – حامد نوروزی

نگارا ! انگار که در خون تو غزل در فوران است… از فرق سر و تا کف پا دل در نوسان است… حامد نوروزی

مهر 22
شعر هدیه های بینظیر – ستاره ملکی

در ضرب ضرب آهنگ زندگی ام روی بند بند دیالوگ روزانه ام در وابستگی سخت این همه عشق می نوازی عاشقانه تاج درخشان زندگی ام تاج جاودانه زندگی ام همیشه درخشان بمان درون قلب من امروز من فریبانه می خندم فردا غریبانه نگریم گفتی عاشق باشم همیشه یک آسمون پراز ستاره هدیه شده به چشمانم […]

مهر 22
شعر اولین حسرت – حامد نوروزی

تو اولین حسرتم خواهی شد ومن بهترین مجنون تو و روزی را می بینم که تو در ذهن من تکرار می شوی و من شاعر می شوم بغض می کنم وخیالت رابغل می کنم وتو در جای دیگری به آغوش کشیده می شوی… حامد نوروزی

مهر 22
شعر تاراج – حامد نوروزی

دلم خون شد از این هجران بگو کجایی؟ چرا پیشم نمی آیی چقدر تو بی وفایی؟ دلم مُرد و تنم رفته به تاراج نگو نمی آیی خدا را خوش نمی یاد کنون روح وروان من تویی تو چو خوب است تو بیایی و بمانی… حامد نوروزی

مهر 22
شعر شب ، ماه و می – حامد نوروزی

شب است وماه هست ومی تو بیا تا بگویم رازهایم را پی درپی چشم هایم از این انتظار خسته کمی نوازشم کن با گفتن آیه حی حی اینک که بی چشم تنم ، بینا به چشم دل ببر مرا به بهشت خدا در سَی و جَی (سیحون و جیحون) کنون که جان و تنم خالی […]

مهر 22
شعر محتاجم – حامد نوروزی

محتاجم مرابسپاردریادت به وقت رویش گلها به وقت ریزش باران دودستانت اگربالاست دعایم کن ولیکن ازته قلبت صدایم کن که من محتاج محتاجم… حامد نوروزی

مهر 22
شعر به وقت صبح – حامد نوروزی

به وقت صبح… به وقت صبح برخیزم برای آرزوهایم رود بالا دو دستانم عزیزم هرکجا هستی نگهدارت خدا باشد.. حامد نوروزی

مهر 22
شعر برایت آرزو کردم – حامد نوروزی

برایت آرزوکردم… نمی دانم چه می خواهی ولی برایت آرزوکردم زاعماق وجودخود،خدایم راصداکردم برای نام زیبایت برای نازچشمانت برای قلب زیبایت … برای آرزوهایت دعاکردم خداراعاشقانه من صداکردم یقین دارم دعاهایم اثردارد… حامد نوروزی

مهر 22
شعر به مهربانی – حامد نوروزی

به یاد استاد دکترحمید مصدق …. روحش شاد به مهربانی… ازتو به مهربانی یاد می کنیم… ای قلمت چو عصای موسی ، کلیم ونیزشعرت چوروح مسیحا ، سلیم گرچه نیستی اماکلامت کارساز اهل یقین زیرارسیده ساعت بیداری ازجانب اهل یمین واینک که تورفتی وتنهاشدیم همصدا می سراییم: “ماسروهای سبزجوانیم درچارفصل سال سرسبزوسرافرازمی مانیم” حامد نوروزی

مهر 22
شعر کجایی ؟ – حامد نوروزی

کجایی…؟ نه اینجا و نه اونجا پس کجایی تو؟ ای رمزجاودانگی ای مرزدلدادگی به کجا سَرَک کشم ازکیا نشانی کوی تورا برم نمی دانم صدایم بم است یا بمم صداست که هق هق گریه هایم خواب تو را قیلوله نمی کند بااینکه سالیان سال باگریه های یکریز و یکریز مثل ثانیه های گریز دنبال تومی […]

مهر 22
شعر با گریه – حامد نوروزی

باگریه … با گریه از خواب بیدار شدم چشمم هنوز به رخ زیبای تو خیره شده بود. وعطرگیسوان بلندت با لبم آمیخته بود. دیدارمیسرشدو… باگریه خواب شدم حامد نوروزی

مهر 22
شعر دختـــر مردم – نعمت الله سیادت مقدم

بـــــهار اومـــــد گــــــل گـــــندم مــــــن ایـــــــکوشـــــــــت قشنــــــــگی دخـــــــتر مـــــــردم مــــــن ایــــــــکوشت،،،،،! قشـــــــــنگی دختــــــــر مـــــــردم بســــــوزه کــــــه منــــــو ســــــخت برید از مهـــــــر پشــــــــــت! نعمت الله سیادت مقدم

مهر 22
شعر افسوس – حامد نوروزی

افسوس دردولت ماگل شقایق نشکفت دراین شب سیاه،مهتابی نشکفت گفتم به شقایق،که خانه ی دوست کجاست؟ افسوس وصدافسوس که برلبش جوابی نشکفت حامد نوروزی

مهر 22
شعر آیات مجنون – حامد نوروزی

آیات مجنون طبیبان رابه بالینم بیارید تن وجان را به دست اوسپارید به گوشم ،اقرَئی آیات مجنون سرود جاودانی را بخوانید… حامد نوروزی

مهر 22
شعر دوشین دوباره – حامد نوروزی

دوشین دوشین دوباره گویا تورا درخواب دیدم درآسمانها پر می کشیدی و روی ابرها پرواز کردی صبح سحرگاه ازخواب پریدم دررختخوابم یک نوردیدم ناباورانه برشانه هایت دستی کشیدم… حامد نوروزی

مهر 22
شعر زدل درآی – حامد نوروزی

زدل درآی… زدل درآی وجان ما منورکن هوای محفل خوبان معطرکن به چشم وگیسوی یار سپرده ام دل وجان بیا بیا تماشای باغ و بستان کن چو ساکنان شهر زیرحسن تو اَند ناز بر سمن و رخ بر صنوبرکن پس ازگذران عیش ونوش با مهرویان زکارها که کنی یاد حامد از دل کن… حامد نوروزی

مهر 22
شعر خسرو مهرویان – حامد نوروزی

خسرومهرویان ای خسرو مهرویان داد از غم تنهایی جان بی تو به لب آمد وقت است که باز آیی هردم دل این عاشق شاداب نمی ماند دریاب مریدت رادر وقت غزل خوانی دیشب گِله زلفت باتوهمی گفتم گفتاغلطی بگذر زین فکرت رسوایی معشوقی ومهجوری دورازتوچنانم کرد کزدست بخواهدرفت آن دلبرپرسایی دردایره جاه اَت ما نقطه […]

مهر 22
شعر کوچه بن بست – حامد نوروزی

کوچه بن بست تو (دمی با حضرت حافظ) دوش درحلقه ماصحبت اندوه تو بود تادم صبح،دلم درپی سوسوی تو بود دل که ازدوری تو،دلخون شده بود بازمشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود من دلداده هم ازاهل سعادت بودم چونکه دام رهم ازکوچه بن بست تو بود بگشا بند جفا تا بگشاید دل حامد که گشایش […]

مهر 22
شعر حیف نیست – حامد نوروزی

حیف نیست… بگذرسحری به سرای این همخانه ی درد تاشرح دهم که مهرت بادلم چه کرد این زمانِ ببین که باهمه جوروجفاکه کرد داغ مهرت به دلم نگشته سرد خونی که ریخت ازدل ما،حامد! حیف نیست… گرزین میان،دلبرما پرسان پری باشد… حامد نوروزی

مهر 21
شعر مرا بی تو – حامد نوروزی

شبی از دست صیادی شوم صیدش چو فردایی به پیوندی که میگویی شوم عاشق وشیدایی اگردنیا را صدباره بخندانی مرا بی تو اسیر بند زندانی کنون ای دلربای پرسایی به همراهت همی آیم به فردایی حامد نوروزی

مهر 21
شعر شیب شانه هایت – حامد نوروزی

گل من محل حضورم پشت دریچه ی قلب توست آیا هنوز هم شیب شانه هایت نمناک اشک های من است ؟ حامد نوروزی

مهر 21
شعر عصر انتظار – حامد نوروزی

در عصر انتظار بسر می بریم عصر امید و یقین عصری که هیچ اصلی بالاتر از انتظار نیست و هیچ وصلی شیرین تر از دیدار او نیست … حامد نوروزی  

مهر 21
شعر دلتنگی – عنایت الله ایرانمنش

نبـودنت دست آویـزیست کـه دل تنگی ام را توجیـه می کنـد ، ای کـاش رنـج و درد فـراقت درمـن رخشان بــود و تلالـؤ آن در پیـرامون و وجـودم آشکـار آنگاه کـه آینه دل از پردازش چهـره ات باز می مانـد ، من می مانـم و یاد هـا و خاطـره هـا ، بد عهدیت را در […]

مهر 21
شعر حاکم ، عشق – فاطمه مقیم هنجنی

عشقِ روی چومهش تاب ازاین دل ببرد به نگاهی به کلامی؛همه قانون زعاقل ببرد چه نهفته است پسِ چهره زیبای نگـــــار جهدعقل بی جابوَد؛سعی باطــل ببرد جهدآن عاشق خسته ننشیند به بــــــار نتوان بی همتش این عشق به منزل ببرد گرشود همدل وهمسازباایـن دل زار ره بیابم به بهشتش غمم کامـل ببرد چهره مه پیکرش […]

مهر 21
شعر چشم تو – فاطمه مقیم هنجنی

دیریست که من عاشق چشمان توهستم دیوانه ی آن چشم غزل خوان توهستم من زاده شدم عشق بورزم به نگاهی لا دینم ومستم ،که مسلمان تو هستم؟ برمن نگهی گر نکنی مست وخرابم پرکن قدحی واله وحیران تو هستم زاهد دهدَم پند ز خدا شرم نداری حاشا که ندانست به چشمان تو مستم ازعشق ملول […]

مهر 21
شعر غوغا شد – حامد نوروزی

غوغا شد… دیدی که غوغا شد دلم برق تماشا شد دلم دیدی که من با این جفا، بی آرزو رسوا شدم باآن همه صلح وصفا،برزلف او ماتم شدم دیدی که غوغا شد دلم برق تماشا شد دلم درپیش این آهن دلان؟ فریادبی حاصل کنم گرشکوه ای دارم زدل با یار صاحب دل کنم… حامد نوروزی

مهر 21
شعر توهم – حامد نوروزی

توهم شب تاسپیده ، من بودم ولالایی یار امانمی دانم چراخواب نمی برد! غوغای دلدارم نمی گفت. رنجوروسرسخت بااین همه درد ناگه سحرگاه بانورخورشید تنها رهام کرد همراه اورفت حامد نوروزی

مهر 21
شعر ناز بوسه ات – حامد نوروزی

نازبوسه ات جانم رابگیر که لبان زیبایت چنان شراب به کامم ریخت که هوش ازسرم ربود من حامدم،که نازبوسه ات دری از درهای عروج را به رویم گشود! هان چه کرده ای بادلم که درزمین وآسمان مدام می کند سجود حامد نوروزی

مهر 21
شعر شبی که – حامد نوروزی

شبی که … شبی که تو رفتی من دیوانه وار به سوی دیوارناامیدی رفتم درآن شب نامراد که عصیان روحم بود باچه ترفندها درکوچه های بی خردی رفتم با دریای شراب تامرز بی خبری رفتم زآن شبی که تورفتی ازپشت آن دیوار درذهن من طنین وداعت همیشه ماند… حامد نوروزی

مهر 21
شعر میکده – حامد نوروزی

میکده وقتی ازمیکده بر می گردی خش خش گام تو بر لوح دلم چه آوای خوشی ست لیک آهسته وپیوسته بیا تا رُخت دردل من ثبت شود کاش این آمدن وآمدنت تا ابدیت می رفت حامد نوروزی

مهر 21
شعر بیا – حامد نوروزی

بیا خانه رهاکن و بیا ! چند تو خوانم که : بیا گرچه درآه و ناله ام سوزم و دم نمی زنم گرکه بود هزارجان ،جمله فدای توکنم این ور و اون ورکه روم نمی شود سرای من خانه من فقط تویی خانه چرا دگرکنم؟ حامد نوروزی

مهر 21
شعر فرصت دیدار – عنایت الله ایرانمنش

ای کاش تو باشی و من و دنیائی ، که در آن غصه دیرینه نشود دامنگیر ، یا که حرفی زغمی دغدغه ی خاطر و تشویش وعذاب ، زندگی را برسانیم به سر منزل احساس و شباب لحظه ها عامل عشق اند و امیدی که در آن آزاد است بسپاری بدل و فراموش کنی وسوسه […]

مهر 21
شعر چشمان خیس – حامد نوروزی

چشمان خیس به یادم آرزوکردی که چشمانم اگرخیس است به شوق شادیا باشد نه تکرارغم دوری… حامد نوروزی

مهر 21
شعر ققنوس – فاطمه مقیم هنجنی

الا یا ایها الســاقی چه بگــریزم زغــم هردم که غم صاحبدل است برما؛ زندبردل قدم هردم چو از خاطر بشویم ردِ غم بر باد بسپارم شبیخون می زند برما؛کند بر دل ستم هردم فغان بردل؛ کنم شکوه به بختِ خفته برخوابم مزن برعهدیارتکیه چوباد رقصان شوم هردم غم گیتی ؛گَرَم برتــن هزاران آتـش اندازد من […]

مهر 21
شعر ناگهان تیری – حامد نوروزی

ناگهان تیری رها شد از کمان بر دلم زد ،حال و روزم شد فغان من معلق گشتم از کار جهان چهره ام آشفته شد در آسمان تشنه ام از دست این آب زمان چون به آغوشت رسم یارم شبان دست در دستان تو گیرم کمان ناگهان تیری به قلبم شد نشان حامد نوروزی

مهر 21
شعر دیوار غم – حامد نوروزی

مگر دستان ساقی بشکند دیوار غم را مگر لطفش سراسر پر کند این ساغرم را نگارمن به غمزه بشکند دیوار غم را کنون از ساقی می ، بازگیرم دفترم را در این زندانی غم ها ، به یاری زنده ام جانا که من با یاد او بردم غم از دلبرم را بیا حامد که برگ […]

مهر 21
شعر حلقه ازدواج – ابوالفضل دوستی

دستتونو به هم دادین واسه هم حلقه خریدین از حلقه ی دستت به دست همسرت وصلین یه جوری که حلقه های دیگه رو ندیدین منظورم کاملا شفافه حلقه زنجیر بافه یعنی زنجیرِ غیب تو کاره و همدیگرو که میخواین کفافه نمیخوام با این شعر بشین کلافه پس فقط دو بیت میکنم اضافه اول اینکه بشین […]

مهر 21
شعر حسرت – علی اصغر رضایی مقدم

نه حظی بردم از عمرم،نه کیفم کوک دنیا شد به هر سویی که رو کردم نصیبم رنج تنها شد به هر سویی دویدم تا که فردایی شود پیدا در آخر مقصدم امروز دیروزین فردا شد پی درس و قلم رفتم که ملای وطن باشم ولی جای قلم داران،قلمدان ساز ملا شد خدا را در دل […]

مهر 21
شعر باز باران – حامد نوروزی

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه خاطراتم را زمانه می گذارد روی شانه می زنم دستی به چانه تا شوم شعر و ترانه ای عزیز یکه دانه با تو هستم بی بهانه… حامد نوروزی

مهر 21
شعر تو – حامد نوروزی

از تبت هر چه نوشتم دلم آرام نشد لبت از معجزه ی مثنویم باز نشد از غمت هر چه گریستم چِش من خواب نشد آن چِشی که دل ما برد و ولی رام نشد تو کنون صاحب آن جاه و جهانم شده ای این همه حور و پری آمد ولی” تو” نشد حامد نوروزی  

مهر 20
شعر پاییز – فاطمه مقیم هنجنی

بعد از بهار سبزت آمد پدید پاییز ازهر طرف خزان بود هی می وزید پاییز هردم صدای تدبیر از گوشه ای درآمد بازم سکوت جانان آخر رسید پاییز غم بر نگاه عاشق پرمی کشید ،آتش گم کرده راه خود را این ناامیدپاییز برگی فتاده بر آب چَشمی چکید،بارید خشکیده شده دلی باز غم آفرید پاییز […]

مهر 20
شعر گرد امید – حامد نوروزی

گَردامید برآستانه ی دلم گَرد امید می بارید ازآسمان یخ زده درشب برف می بارید و از همه درختان جاری باوزش باد برگ می بارید ونام توکه همیشه جاودانگی با خود داشت به کتاب شعرم پیوست. حامد نوروزی

مهر 20
شعر سلاح دلبری – حامد نوروزی

سلاح دلبری می خواستم پیامی برایت بفرستم دیدم نمی شود دیگرقلب وزبانم باهم یکی نیست گفتم: بایدکنارگذاشت قلم هارا دیگرپیام، کارسازنیست بایدسلاح دلبری برداشت بایدبرای دیداری ازقلب یار بخواهم … یاری! حامد نوروزی  

مهر 20
شعر کهنه شراب – فرزین مرزوقی

نفسهایم کهنه شراب رویای توست و کلبه ی چشمانت خانه ی خیال من است نگارش صدایت پیامبر آرزوها، و پلک خاطره ات نجوای دعا و گویش ساحره ات هبل! تو ابراهیم من در آتش رویایم باش! مرا نجوا کن و بی اشک مقبور! عجب خواب پر گناهیست زندگی! من همبستر این گناهم یا مولودش؟ من […]