• صفحه اول
    • مجله
    • درباره ما
    • تماس با ما
    ثبت اثر / مکان
    ورود یا ثبت نام
    ثبت اثر / مکان

    شعر دوبیتی139/ حسن مصطفایی دهنوی

    • متن شعر
    • نظرات 0
    • اشتراک گذاری
    • prev
    • next
    • پسندیدن
    • گزارش مشکل
    • prev
    • next
    متن شعر

    من آن داناي نيكويم كه  دائم در  تكاپويـم

    به دنيا راحتي  جويم  ولي آن را نمي جويم

    بيا جانا زِ من بشنو نصيحت  مي كنم  بر تو

    به دنيا راحتي نَبوَدهمين باشدكه  مي گويم

    ٭٭٭

    حَـسنا ، شعر تو در  وادي  حكمت   نـگرم

    من هم از حيرت و زُهد  تو يقين  با  خبـرم

    متحيّر زِ چنين فكردقيق و نظرت سوي خدا

    حيرت آن علم فزون  است كه  آمد به سـرم

    ٭٭٭

    من در اين وادي حيرت  حَـسنا   غوطه وَرم

    بلكه بتوانـم  از  اين حيرت خود بهره  بَـرم

    شاعران جـمله در اين وادي  حيرت  برسند

    هر كه اينجا نرسد، بي خبر است  از  هنـرم

    ٭٭٭

    من از اين  وادي حيـرت ،  رفقـا   رهگذرم

    تا  از اين وادي حيرت  ،تو بگيـري  خبـرم

    شاعران جـمله  به  ديدار هم  آماده   شويـد

    نُقل مـجلس  بِكُنيدش ،سخن چون  گهـرم

    ٭٭٭

    هرزمان خواهم عبادت را زِ خودافزون كنم

    ديدم آخر من مريضم، ناتوانـم ، چون  كنم

    بارالـها  اين  مريضي را  شفا  گـر  نا دهـي

    چاره اي نَبوَد به من جز ديده را گريان كنم

    ٭٭٭

    نسیم گلشن   حسن مصطفایی دهنوی

    آمار

     73 بازدید

    تبلیغات

    mood_bad
  • هنوز نظری ندارید.
  • یک دیدگاه اضافه کنید

    دیدگاهتان را بنویسید · لغو پاسخ

    برای ارسال نظر باید وارد سیستم شوید

    اشتراک گذاری


    پیشنهاد به شما

    مجموعه اشعار سپید کوتاه (هاشور) ۲ /لیلا طیبی (رها)

    (۱) کاش کسی به پرسد: چرا لبخندهای تو؛ اینقدر بی‌رنگ است!؟ و من همه چیز را بیاندازم گردن…
    • شعر سپید

    شعر دوبیتی123/ حسن مصطفایی دهنوی

    در آتش عشقت خدا  مي سوزم از بيچارگي درمان كه نتوانـم كنم اين درد  در  آوارگي دردي بُوَد در سينه ام  در…
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی120/ حسن مصطفایی دهنوی

    آدم  اگـر  به  علم  خـدا  ،پي  نـبرده   است دستش مَزن و هيچ مگويش كه  مُرده است گـر اين  نداند  …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی119/ حسن مصطفایی دهنوی

    خرقه و تسبيح شيخ گرچه به ظاهر نكوست بي عملان كي رَوَند رو به ره كوي دوست چشم   بصيرت  بود   باطن  هر …
    • دوبیتی

    شعر دوبیتی168/ حسن مصطفایی دهنوی

    تا  به  تولّــي  دوست  بر پَـرم   از   آشيــان كس ديگر اين روح من ننگردش  درجها ن مرغ  فضايــي  بُوَد …
    • دوبیتی

    شعر دو صد گنج / حسن مصطفایی دهنوی

    « دو صد گنج » آنكه  سازنده  و خلاق  جميع  بشر    است دست غيبش همه جا بهربشر جلوه گر است اجتماعات …
    • قصیده

    شعر علم عقلا / حسن مصطفایی دهنوی

    « علم عُقلا » اي كه بر  وِرد1 زبان،صحبت نيكت  بُوَدت نيكي  از دست  مَده،تا  كه سعادت  بُوَدت2 پيروي…
    • قصیده

    یلدا بی حضور پدر/ فاطمه مقیم هنجنی

    بعد از تو هر شب در فراقت شام یلدا بود بین من و لبخند هایم بی تو دعوا بود ای عشق شبهای قشنگ کودکی…
    • غزل

    شعر سخنم را / حسن مصطفایی دهنوی

    « سخنم را » برگو  تو حسن،خود چه كني  اين سخنم را غافل   نـنشين  غصب   نـمايند     سخنم را من  با …
    • قصیده

    کلیه حقوق برای هنرات محفوظ است 1401 - 1398

    سبد خرید

      ورود ×

      نه − سه =

      ورود با رمز عبور یکبار مصرف
      ارسال مجدد رمز عبور یکبار مصرف(00:240)
      • (+98) Iran